افطاری 90 افطاری پنجم!

افطاری امسال هم گذشت!

دم همه بچه ها ومعلمهای عزیزی که تشریف اوردن گرم. دم اونایی هم که توی اجرای برنامه کمک کردن گرم تر!


به نظرم لازمه :

از همه بچه ها ومعلمها درخواست کنیم  اگر انتقادی داشتن یا پیشنهادی دارن که به هرچه بهتر برگزار شدن برنامه در سالهای بعد کمک میکنه در نظرات همین پست بیان کنن. ممنون میشیم!


بنا بر توصیه اقا سهراب عزیز دل به جای افطاری به قذافی ودوستان چسبیدم!! البته انصافا چندش اور وخیلی نچسب بود!



اما...جدا از شوخی

با سقوط قذافی جدی تر از گذشته دعا کنیم هر چه زودتر چشمان ما و همه شیعیان به جمال امام موسی صدر روشن شود انشاالله.

اللهم رد کل غریب اللهم فک کل اسیر...


مثل باری بر دوش

باخود نشست گوشه ای...درمیان ازدحام خام و بیهوده ی شهر...آنوقت که گلویش لرزید...آنوقت که خودی خودش را دید...بی هیچ حجابی،پس دلش شکست از خودش و جاری بودند درپی هم،و آسمان آبی خواست بشود باز و گفت:

"ولی گذشته،گذشته...

قرار به برگشتی نیست...

و تلخی افسوس،دلت را گرچه خواهد فشرد...خواهد سوزاند...ولی باز یادت می اندازد ـ گاه لحظه به لحظه ـ که کدام خط، برای رد نشدن بود."